مقایسهی قیمتهای دریافتی تولیدکننده و پرداختی مصرفکننده چنین نتیجهگیری میشود که سهم عمدهای از سود حاصل از تولید و صدور پستهی ایران نصیب تاجرهای پسته میشود. به سخن دیگر تولیدکننده بهعنوان عنصر اصلی، کمترین بهره را از تولید پسته در ایران بهدست میآورد. در مطالعهی کنونی تلاش شده است که این دیدگاه در خصوص بازار پسته مورد آزمون قرار گیرد. برای این منظور، با استفاده از یک نمونه شامل 302 نفر از کشاوزران و یک نمونه شامل 227 نفر از تاجرهای پستهی استانهای کرمان و فارس که در سالهای 1385 و 1386 مورد مصاحبه قرار گرفتهاند، مسیرهای بازاریابی محصول پسته بررسی شد. برای تعیین و تجزیه و تحلیل حاشیهی بازار از روش پیشنهادی چارلز و گری استفاده شد و همچنین کارایی بازار به روش پیشنهاد شده بهوسیلهی شفرد تعیین شد. نتایج نشان داد که مشکلات فنی و مالی، نیاز به تامین نقدینگی و جو بیاعتمادی باعث شده است تا عرضهی محصول بعد از فصل برداشت بسیار بالا و بهصورت نقدی یا دورههای کوتاهمدت باشد. همین عوامل باعث شده است تا برخلاف سود بالاتر، کشاورزان ارتباط مستقیم با صادرکنندگان را رها کرده و محصول خود را به واسطهها و دلالهای محلی بفروشند. مقایسهی تفاوت قیمت پسته در مراحل مختلف با هزینههای بازاریابی نشان میدهد که بهطور کلی تجارت پسته فعالیتی سودآور است و در بخش صادرات، رانت اقتصادی بالایی نیز ایجاد میشود. این مساله باعث شده است تا کارایی بازار پسته در کل پایین باشد. بررسی بیشتر نشان داد که رانت ایجاد شده ناشی از تجارت نبوده بلکه حاصل منابع مالی است و به صاحبان این منابع برمیگردد. در پایان پیشنهاد شد با ایجاد ترمینالهای ضبط و فرآوری پسته و همچنین انبارهای عمومی برای ذخیره، اصلاح بازار مالی و تامین نقدینگی، ایجاد جو اعتماد در بازار پسته، آسان و روان کردن فرآیند صادرات محصول و برگشت پول و جدا کردن بحث تجارت و منابع مالی، برای افزایش کارایی بازار پسته تلاش شود.